Print Sermon

هدف این وبسایت این است که متن رایگان خطابه‌ها و ویدیوی آنها را در سراسر جهان در اختیار شبانان و میسیونرها قرار بدهد، بخصوص برای کشورهای جهان سوم که در آنها فقط چند دانشکده الهیات یا مدرسه دینی ممکن است باشد یا اصلأ وجود نداشته باشد.

متن مکتوب این خطابه‌ها و ویدیوها را هر ماه حدود یک و نیم میلیون رایانه در بیش از ۲۲۱ کشور از آدرس اینترنتی www.sermonsfortheworld.com دریافت می‌کنند. صدها نفر دیگر هم ویدیوی آنها را در یوتیوپ تماشا می‌کنند ولی زود از آن دست می‌کشند و به وبسایتمان مراجعه می‌کنند. یوتیوپ افراد را به وبسایتمان هدایت می‌کند. متن دستنویس خطابه‌ها هر ماه به ۴۳ زبان و به ۱۲۰ هزار رایانه ارائه می‌شود. این خطابه‌ها از حق چاپ برخوردار نیستند، در نتیجه واعظین می‌توانند بدون گرفتن اجازه از آنها استفاده کنند. همچنین صدها ویدیو از موعظه‌های دکتر هایمرز و شاگردانش موجود است. لطفاً اینجا را کلیک کنید تا ببینید که چطور می‌توانید بصورت ماهیانه با مبالغ اهدایی خود در این امر خطیر یعنی گسترش انجیل به تمام جهان حتی ملل مسلمان و هندو به ما کمک کنید.

هر وقت برای دکتر ‌هایمرز مطلبی می‌نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را قید بفرمایید. ایمیل دکتر هایمرز rlhymersjr@sbcglobal.net می‌باشد.


دو تا آدم –
از آن نوع خطابه هایی که امروزه لازم داریم
در کلیساهای در حال مرگمان بشنویم!

(خطابه شماره ۹۰ در باب کتاب پیدایش)
THE TWO ADAMS –
THE KIND OF SERMON WE NEED TO HEAR
IN OUR DYING CHURCHES TODAY!

(SERMON #90 ON THE BOOK OF GENESIS)

دکتر ر. ل. هایمرز
by Dr. R. L. Hymers, Jr.

خطابه کلیسای باپتیست لس آنجلس
عصر روز یکشنبه، ۴ دسامبر ۲۰۱۶
A sermon preached at the Baptist Tabernacle of Los Angeles
Lord's Day Evening, December 4, 2016

"و خداوند خدا آدم را امر فرموده، گفت: از همه درختان باغ بی ممانعت بخور، اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هر آینه خواهی مرد" (پیدایش ۱۷-۲:۱۶).

خدا اولین انسان را از خاک زمین آفرید. من این داستان را وقتی که جوان بودم هرگز باور نمی کردم. تا هفته چهارم سپتامبر سال ۱۹۶۱ من به نظریه تکامل اعتقاد داشتم. در تاریخ ۲۸ سپتامبر آن سال، تغییر ناگهانی برای من اتفاق افتاد، یک بازگشتی که زندگی ام را عوض کرد. در آن هفته همه چیز عوض شد. یکی از مهمترین تغییرات اعتقاد شدید به کتاب مقدس بود. از آن لحظه به بعد فهمیدم که تکامل دروغی بیش نیست، یک مسئله علمی تخیلی، مثل نادرست بودن کتاب مورمون یا قرآن. در جریان بازگشتم، ذهن و فکرم از نظریه داروینیسم به اعتقاد کامل به الهامی بودن عبارات یونانی و عبری کتاب مقدس تغییر کرد. حالا در عمق وجودم می دانم که "تمامی کتب از الهام خداست و... مفید است" (دوم تیموتیوس ۳:۱۶). چون هر کلام کتب مقدس را خدا دمیده (theopneustos)، هیچ امکان اشتباهی در کلام خدا نیست – هر کلمه ای از آن – از پیدایش تا مکاشفه – به کسانی داده شد که این کتاب مقدس را به رشته تحریر درآوردند! کتاب مقدس می گوید، "خداوند خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید و آدم نَفْس زنده شد" (پیدایش ۲:۷). آنموقع فهمیدم که خدا اولین انسان را آفرید و انسان از اشکال پست تر حیات تکامل پیدا نکرده. فهمیدم که گزارش پیدایش از آفرینش انسان بطور تحت اللفظی درست بوده و فهمیدم که تکامل یک دروغ شیطانی است.

بعد خدا انسان را در باغ زیبایی گذاشت، باغی پر از هر گونه میوه های مقوی و خوشمزه. خیلی از این درختان و میوه های سالم دیگر وجود ندارند چون آن طوفان بزرگ آنها را از بین برد.

ولی در وسط باغ، دو درخت خیلی مهم وجود داشت – یعنی درخت حیات و درخت معرفت نیک و بد. خدا فقط یک حکم به آدم داد تا از آن اطاعت کند، "اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هرآینه خواهی مرد" (پیدایش ۲:۱۷). واژه "معرفت" در پیدایش ۲:۱۷ از ریشه واژه "yada" گرفته شده. این واژه به معنای "آشنا شدن با، مثل یک دوست آشنا" است (Strong). اگر آنها از میوه ممنوعه می خوردند به آن معتاد می شدند. یک تجربه رابطه جنسی نامشروع همیشه در ذهن باقی می ماند چون کسی که اینکار را می کند حالا با آن آشناست. یکی دو تا تجربه با بعضی از مواد مخدر به هر شخصی یک احساسی می دهد که منتهی به اعتیاد می شود. در اینصورت معصومیت آن شخص برای همیشه از دست می رود. خوردن از درخت معرفت (شناخت) نیک و بد نیز معصومیت انسان را برای ابد از بین برد که اول باعث مرگ روحانی اش و بعد باعث مرگ جسمانی اش شد.

ابلیس این نکته را خیلی خوب می دانست. به این دلیل بود که انسان را به خوردن میوه ممنوعه وسوسه کرد. او می دانست که انسان معصومیت خودش را از دست می داد و تا ابد گناهکار باقی می ماند. وجدان او در لحظه ای که میوه ممنوعه را می خورد از بین می رفت. خودش را از خدا پنهان می کرد. روح او "در خطایا و گناهان مرده" و هلاک می شد (افسسیان ۲:۵). او ذهنی نفسانی پیدا می کرد و خدا را مثل یک دشمن می دید (رومیان ۸:۷). نه تنها از لحاظ روحانی می مرد، بلکه جسم او نیز پیر می شد و با مرگ طبیعی از بین می رفت. بعنوان یک مرده نمی توانست "امور روح خدا را" بپذیرد... چون حالا حقایق خدا "نزد او جهالت" به حساب می آمد (اول قرنتیان ۲:۱۴).

ولی حتی بدتر از آن، فطرت تباه شده و مرگ روحانی اش به تمام اولادش به ارث می رسید، یعنی به تمام اهالی روی زمین، چون "به همین قسمی که از نافرمانی یک شخص [آدم] بسیاری گناهکار شدند" (رومیان ۵:۱۹؛ ترجمه کینگ جیمز و نسخه استاندارد انگلیسی). "پس همان طور که یک گناه [آدم] موجب محکومیت همۀ آدمیان شد" (رومیان ۵:۱۸). "معنی گناه اولیه آدم این است که گناهکار بودن، همه را از بدو تولد شامل می شود و باعث می شود که قلبی مایل به گناه کردن داشته باشند... این گناهکار بودن فطری ریشه و منشاء تمام گناهان موجود است؛ از آدم به ما منتقل شده [یا به ارث رسیده]... ما گناهکار نیستیم چون گناه می کنیم، بلکه چون گناهکاریم گناه می کنیم، یعنی با فطرت و ذاتی که اسیر گناه است بدنیا می آییم" (The Reformation Study Bible; note on page 781). "انسان... که در گناه مرده قادر نیست با نیروی خودش باعث بازگشت خودش بشود" (Westminster Confession, IX, 3).

گناه آدم به تمام اولادش منتقل می شود و سرایت می کند (به تمام نسل بشر). این حقیقت به این ترتیب ثابت شده که اولین فرزند آدم یعنی قائن، برادر خودش را به قتل رساند (مراجعه کنید پیدایش ۴:۸). بنابراین شما فرزند آدم هستید. شما هم فطرتاً گناهکارید. هر کاری که انجام بدهید یا هر چیزی که بگویید شما را نجات نخواهد داد. هر کاری بکنید نمی تواند شما را نجات بدهد. شما بالفطره گناهکارید. آمدن به کلیسا شما را نجات نمی دهد. دعاهایتان شما را نجات نمی دهد. هر چقدر خوب باشید شما را نجات نخواهد داد. هیچ چیز – تکرار می کنم – هیچ چیزی که انجام بدهید یا بگویید نمی تواند شما را نجات بدهد. شما گناهکار گمشده اید. بعضی از بدترین گناهکارانی که می شناسم واعظ هستند – یعنی کسانی که هر روز کتاب مقدس را مطالعه می کنند. بعضی از نافرمان ترین گناهکاران که در عمرم دیده ام از والدین مسیحی متولد شده اند، ولی نافرمان و سرکش علیه خدا بزرگ شدند، سرکش علیه مسیح، سرکش علیه والدین خودشان، سرکش علیه هر چیزی که در کلیسا یاد گرفتند. شاید با کتاب مقدس به خوبی آشنا باشند، ولی علیه آن نافرمانی می کنند. آنها علیه شبانی که کتاب مقدس را موعظه می کند نافرمانی می کنند. سرکشی می کنند چون در قلبشان از حقیقت نفرت دارند. من "بچه کلیسا" می شناسم که مثل ابلیس شرور هستند. دخترانی که در کلیسا بزرگ شده اند ولی جوانها را اغوا می کنند تا با آنها روابط جنسی داشته باشند. یکشنبه ها چنان سرود می خوانند که انگار فرشته های کوچک هستند، در حالیکه گناهکارانی پست و فرومایه اند. من "بچه کلیسا" می شناسم که جوانهایی بودند که با آن دخترها روابط جنسی داشته اند و بعد درباره گناهشان در برابر پسرهای جوانتر فخر هم می فروختند و با اینکار در ذهن آن پسر بچه ها شهوت را که می توانست آنها را هم هلاک کند ثبت می کردند.

شما می گویید، "من هیچوقت از این کارها نکرده ام!" ولی درباره اش فکر کرده اید. در ذهنتان فکرهای کثیف کرده اید، نکرده اید؟ عیسی گفت که آن فکر به همان اندازه عمل به آن گناه است!

می گویید خدا را دوست دارید، ولی آیا از او اطاعت می کنید؟ آیا با تمام قلبتان خدا را دوست دارید؟ دوست دارید هر روز کلام خدا را بخوانید؟ دوست دارید هر روز در دعا و تنها با خدا وقت صرف کنید؟ یا وقت آزادتان را با صرف بازی ویدیویی تا تماشای رقابتهای ورزشی تلویزیونی می کنید – و هیچوقت فکر نمی کنید که آن وقت را در دعا یا مطالعه کتاب مقدس بگذرانید؟ من می گویم که اینها نشان می دهد که شما خدا را دوست ندارید – واقعاً ندارید – فقط حرف می زنید که خدا را دوست دارید. ولی در حقیقت خدا را بیزار می کنید. شما در واقع فقط خودتان را دوست دارید. فکرش را کنید! درست نمی گویم؟ آیا گناهکاری که خدا را بیزار می کند نیستید؟ از کشیش نمی ترسید؟ چرا از من می ترسید؟ به این دلیل نیست که باعث می شوم درباره خدا و گناه فکر کنید؟ به این دلیل نیست که از من می ترسید؟

آیا واقعاً از خطابه جان کیگن درباره چگونگی رابطه پسر و دختر خوشتان نیامد؟ صاف نشستید و کاملاً به آن گوش دادید. وقتی من درباره گناه، نجات و مسیح موعظه می کنم اینکار را نمی کنید! فکر دوستیابی و رابطه با کسی بنظر خیلی بیشتر برای شما جالب است تا شنیدن موعظه من درباره مسیح – یا مرگش روی صلیب برای نجات گناه شما. اگر اینطور است و می دانید که حق با من است، اینها ثابت می کند که شما گناهکار سرکشی هستید که محبت واقعی نسبت به مسیح در قلبتان وجود ندارد. اینرا بپذیرید. باید بپذیرید و احساس کنید که گناهکار گمشده هستید. باید اینرا بپذیرید یا هیچ امیدی برای شما نیست. هیچ امیدی ابداً برای شما باقی نمی ماند!

"هر که گناه خود را بپوشاند، برخوردار نخواهد شد؛ اما هر که آن را اعتراف کند و ترک نماید رحمت خواهد یافت" (امثال سلیمان ۲۸:۱۳).

یا به گناه آلود بودن فطری قلب گناهکارتان حالا اعتراف کنید، یا ابدیت را در دریاچه آتش بگذرانید! این یک حقیقت است. من مثل یک فرد بالغ با شما صحبت می کنم. این یک درس کوچولوی بامزه مدرسه یکشنبه نیست. سخنرانی هیجان انگیز آقای جول آستین هم نیست. شرح تفصیلی آیه به آیه ی جان مک آرتور هم نیست. این یک خطابه مدل قدیمی برای بیدار کردن شما از خواب است. این خطابه بشارتی سبک قدیم است. این یک خطابه است که شاید خدا استفاده می کند تا شما را به این حقیقت بیدار کند که قلبی گناهکار دارید، قلبی که در گناه مرده. من طوری با شما حرف می زنم که هر واعظی باید حرف بزند. من پول شما را نمی خواهم! پولتان برود به جهنم. من روح تان را می خواهم. می خواهم ببینم که عیسی شما را نجات داده است. می خواهم ببینم که خدا قلب گناهکارتان را عوض کرده، تغییر داده و با خون مسیح پاک کرده. این چیزی است که من می خواهم. می خواهم که بجای ریاکارانی که حالا هستید به یک مسیحی شاد تبدیل بشوید! ریاکار کسی است که شبیه یک مسیحی است، ولی از داخل قلبی دارد "پر از استخوانهای مردگان و انواع کثافات... شما هم همین طور ظاهرأ مردمانی درستکار ولی در باطن پر از ریاکاری و شرارت هستید‌‌" (متی ۲۸ ،۲۳:۲۷). و اینطوری که هستید را دوست دارید. قلبتان آنقدر گناهکار است که همه تلاشتان را می کنید تا بنظر یک مسیحی بیایید – ولی به قلبتان نگاه کنید! قلبتان پر از گناهکاری، شهوت و بی ایمانی است. قلبتان مثل قلب قائن سرکش است.

پیدایش ۳ ،۵:۱ ثابت می کند که گناه آدم تمامی نسل بشر را نابود کرد. به این دلیل است که قلبتان در گناه مرده است. در پیدایش ۵:۱ می بینیم که "خدا آدم را آفرید، به شبیه خدا او را ساخت" (پیدایش ۵:۱). ولی آدم سرکشی و نافرمانی کرد و معصومیتش را به گناه آلوده کرد. بعد می خوانیم که آدم "پسری به شبیه و بصورت خود آورد" (پیدایش ۵:۳). وقتی آدم بیگناه بود گفته می شود که به شبیه خدا آفریده شد – یعنی بیگناه مثل خدا! ولی بعد از اینکه گناه کرد، "پسری به شبیه و بصورت خود" آورد – آلوده به گناه، بالفطره گناهکار! (پیدایش۵:۳).

و این شباهتی است که شما در آن بدنیا آمدید – شما فطرتاً مثل آدم وقتی که نافرمانی کرد گناهکارید. شما ذاتاً گناهکارید. والدین شما ذاتاً گناهکارند. هر کسی که در مدرسه یا کار می شناسید فطرتاً گناهکار است. گناهکار اصلاح ناپذیری که نمی تواند هیچ کاری بکند تا قلب شرورش را عوض کند. شما می گویید، "چی؟ مادرم قلب گناهکاری دارد؟" بله! قلبش مثل قلب شما گناهکار و سرکش است، یا مثل قلب هر اولاد دیگر آدم. تمام نسل بشر نابود شد و مرگ سراغ همه ما می آید. همه اینها بخاطر گناه آدم است که اتفاق می افتد. دقت کنید، به او هشدار داده شد. توجه کنید، هیچ دلیلی وجود نداشت که نافرمانی کند. حواستان را جمع کنید، او خیلی خوب می دانست که می میرد و هر کسی را که قرار بود به دنیا بیاید از بین می برد. ببینید، آدم را که چه مرد خوب و پاکی بود – ولی با گناه کردن به هیولایی تبدیل شد! هر شخصی که عقلش درست کار می کند از هیتلر نفرت دارد چون او شش میلیون یهودی را به قتل رساند. ولی وقتی هیتلر را با آدم مقایسه کنیم مثل یک فرشته بیگناه بود. هیتلر شش میلیون نفر را کشت. ولی آدم تمام نسل بشر را فنا کرد! میلیادرها میلیارد انسان! آدم قلبتان را نابود کرد. او شما را به ریاکاران کلیسا- برو تبدیل کرد – به ریاکارانی تبدیل کرد که نمی توانند قلبشان را عوض کنند – ریاکارانی که به سمت جهنم رهسپارند و سزاوار رفتن به آنجا هستند چون طبیعت گناه را به ارث بردند و چون تنها کسی را که می تواند نجاتشان بدهد رد می کنند – یعنی عیسی، آدم دوم را. آدم اول به شما قلبی سرکش و گناهکار داد. آدم دوم یا مسیح کسی است و تنها شخصی است که می تواند به شما قلبی تازه عطا کند. فقط مسیح می تواند قلب سنگی شما را بردارد و "دل گوشتین به شما" بدهد (حزقیال ۳۶:۲۶). تجدید حیات به این معنی است. از نو مولود شدن به این شکل انجام می گیرد.

حالا به قسمت سخت می رسیم. چطور می تواند کسی که خودش قادر به عوض کردن قلبش نیست نجات پیدا کند؟ شما باید از نو مولود بشوید. تجدید حیات یافتن یک آموزه خیلی مهمی است. حالا زیاد نمی شنوم که واعظین درباره آن حرفی بزنند. تعجبی ندارد که کلیساهایمان دارند می میرند! واژه "تجدید حیات" به عملی دلالت دارد که در آن خدا قلب را عوض می کند و آنرا از مرگ به حیات تبدیل می کند. مسیح تجدید حیات را "تولد دوباره" خواند، یک دگرگونی روحانی، آفرینش قلبی تازه بواسطه عمل روح القدس، عملی که در آن یک شخص از فرزند آدم بودن به فرزند خدا بودن تبدیل می شود. تجدید حیات عمل خداست به تنهایی، کاری که در آن قلب مرده را که از آدم به ارث رسیده دوباره احیاء می کند. تولد تازه لازم است چون قلب شما قبل از اینکه تجدید حیات را تجربه کنید مرده است.

بهترین شهادتنامه ای که در عمرم از یک فرد جوان خوانده ام شهادتنامه جان کیگن است. آنقدر این متن درست است که یکنفر که آنرا خواند به من گفت آن متن نمی تواند از یک پسر بچه پانزده ساله درآمده باشد. این مرد من را متهم کرد که یا من آنرا نوشتم یا اینکه حداقل اصلاحش کردم و به آن اضافه کردم. ولی جان خودش اینجا روی سکو کنار من نشسته. می تواند به شما اطمینان بدهد که من آنرا ننوشتم یا به هیچ شکلی تغییرش ندادم – پدرش هم یعنی دکتر کیگن اینکار را نکرده. ما کسانی را داشتیم که فقط با خواندن آن یا با شنیدن آن نجات پیدا کردند.

مرگ قلب انسان در آدم اول باید معکوس می شد، باید دوباره توسط مسیح، آن آدم دوم زنده می شد. این مطلب را پولس رسول خیلی روشن عنوان کرده،

"پس همچنان که به یک خطا [آدم] حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص، همچنین به یک عمل صالح [مسیح] بخشش شد... زیرا به همین قسمی که از نافرمانی یک شخص [آدم] بسیاری گناهکار شدند، همچنین نیز به اطاعت یک شخص [مسیح] بسیاری عادل خواهند گردید" (رومیان ۱۹ ،۵:۱۸).

باز پولس رسول آدم و مسیح را مقایسه می کند و می گوید،

"و همچنین نیز مکتوب است که انسان اول یعنی آدم نفس زنده گشت، اما آدم آخر [مسیح] روح حیات بخش شد" (اول قرنتیان ۱۵:۴۵).

فقط مسیح (آدم آخر) می تواند قلب مرده ی یک گناهکار را به حیات برگرداند. مسیح قلبها را از بردگی گناه به قلب تازه عوض می کند، قلبی که خدا را محبت می کند. این عمل زمانی شروع می شود که روح خدا شما را نسبت به قلب گناهکارتان محکوم می کند (یوحنا ۱۶:۸). بعد روح خدا مسیح را به شما آشکار می کند (یوحنا ۱۵ ،۱۶:۱۴). در نهایت خدا شما را به سمت مسیح می کشاند (یوحنا ۶:۴۴). این سه مرحله در تجدید حیات را در شهادتنامه جان کیگن می شود مشاهده کرد. در پاراگراف اول جان از قلب شرورش که از آدم به ارث برده حرف می زند. در پاراگراف دوم، جان از اینکه چطور خدا او را بطور شدید و قوی محکوم می کند و از اینکه چقدر از این قضیه عذاب می کشد حرف می زند. او می گوید، "از خودم شروع به نفرت کردم، از گناهم و احساسی که نسبت به آن داشتم." در پاراگراف سوم جان می گوید چطور قلب گناهکارش از موعظه های من نفرت داشت و از نپذیرفتن مسیح هم همینطور. این یک کشمکش عظیم بین قلب گناهکارش و خدا بود و ناتوانی او در آمدن بسوی مسیح را نشان می داد. در پاراگراف چهارم جان درباره مسیح و عذابش روی صلیب برای نجات ما از گناه می گوید. این فکر اراده سرسخت او را می شکند و سرانجام در مسیح آرامش پیدا می کند. در آخر در انتهای جریان بازگشتش جان می گوید، "مسیح زندگی اش را برای من داد و بخاطر آن من هر چه دارم به او می دهم... چون او من را عوض کرد." البته و صد البته! او یک جوان مزخرفی بود! ولی حالا یک مرد با خداست!

ماه دیگر جان کیگن وارد مدرسه الهیات می شود تا برای خدمت کلیسای باپتیست آماده بشود.

شما هر کس که هستید – یک گناهکار گمشده اید، با قلب مرده تان، مرده چون به گناه آدم زنجیر شده اید. اگر این وضعیت شماست، عیسی مسیح تنها امید شماست – چون فقط او به گفته چارلز وسلی "می تواند قدرت گناه باطل شده را بشکند و زندانی را آزاد کند." در مسیح این قدرت وجود دارد تا قلب شما را عوض کند و با خون خودش پاک کند. به او ایمان بیاورید و نجات پیدا کنید.

اگر مایلید درباره نجات از گناه توسط عیسی با ما صحبت کنید، لطفاً بیایید و با دکتر کیگن، جان کیگن و من صحبت کنید. بیایید و با ما گفتگو کنید و در عین حال جنات گریفیت هم سرود "در عیسی" را دو بار همه سه قسمتش را می خواند.

به هزاران طریق تلاش بیهوده کردم
   تا ترسهایم را آرام کنم و امیدهایم را برافرازم
ولی کلام خدا می گوید آنچه احتیاج دارم،
   همیشه فقط عیسی است.

روحم تاریک است و قلبم از فولاد –
   نمی توانم ببینم، نمی توانم حس کنم؛
برای نور، برای حیات، باید تمنا کنم
   با ایمانی ساده به عیسی.

گرچه بعضی می خندند و برخی سرزنشم کنند،
   با تمام تقصیرها و شرمم خواهم رفت؛
بسوی او می روم چون نام او،
   برتر از هر اسمی، عیسی است.
(“In Jesus” by James Procter, 1913).


هر وقت برای دکتر هایمرز مطلبی می نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را برای ایشان قید بفرمایید، در غیر اینصورت نمی تواند به شما جواب بدهد. اگر این خطابه شما را برکت داد، دکتر هایمرز می خواهد اینرا از طرف شما بشنود، ولی وقتی برای دکتر هایمرز می نویسید به او بگویید که اهل چه کشوری هستید. ایمیل دکتر هایمرز این است (اینجا را کلیک کنید) rlhymersjr@sbcglobal.net می توانید به هر زبانی برای دکتر هایمرز بنویسید، اما اگر می توانید به زبان انگلیسی بنویسید. اگر می خواهید با پست برای او بنویسید، آدرس او چنین است: P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. می توانید با شماره تلفن ۰۴۵۲-۳۵۲ (۸۱۸) با او تماس بگیرید.

( پایان موعظه)
شما می توانید موعظه های دکتر هایمرز را هر هفته در اینترنت به این آدرس بخوانید
www.sermonsfortheworld.com
روی "موعظه ها بفارسی" کلیک کنید.

متن دستنویس این خطابه ها از حق چاپ برخوردار نیست. شما می توانید بدون اجازه دکتر هایمرز از آنها استفاده
کنید. اما تمام پیامهای ویدیویی دکتر هایمرز و تمام ویدیوهای دیگر کلیسای ما، از حق چاپ برخوردارند و فقط با
گرفتن اجازه قابل استفاده هستند.

آیات خوانده شده پیش از موعظه توسط آقای نواح سانگ: رومیان ۱۹-۵:۱۷.
سرود تک نفره پیش از موعظه توسط آقای بنجامین کینکید گریفیث:
“In Jesus” (by James Procter, 1913).