Print Sermon

هدف این وبسایت این است که متن رایگان خطابه‌ها و ویدیوی آنها را در سراسر جهان در اختیار شبانان و میسیونرها قرار بدهد، بخصوص برای کشورهای جهان سوم که در آنها فقط چند دانشکده الهیات یا مدرسه دینی ممکن است باشد یا اصلأ وجود نداشته باشد.

متن مکتوب این خطابه‌ها و ویدیوها را هر ماه حدود یک و نیم میلیون رایانه در بیش از ۲۲۱ کشور از آدرس اینترنتی www.sermonsfortheworld.com دریافت می‌کنند. صدها نفر دیگر هم ویدیوی آنها را در یوتیوپ تماشا می‌کنند ولی زود از آن دست می‌کشند و به وبسایتمان مراجعه می‌کنند. یوتیوپ افراد را به وبسایتمان هدایت می‌کند. متن دستنویس خطابه‌ها هر ماه به ۴۳ زبان و به ۱۲۰ هزار رایانه ارائه می‌شود. این خطابه‌ها از حق چاپ برخوردار نیستند، در نتیجه واعظین می‌توانند بدون گرفتن اجازه از آنها استفاده کنند. همچنین صدها ویدیو از موعظه‌های دکتر هایمرز و شاگردانش موجود است. لطفاً اینجا را کلیک کنید تا ببینید که چطور می‌توانید بصورت ماهیانه با مبالغ اهدایی خود در این امر خطیر یعنی گسترش انجیل به تمام جهان حتی ملل مسلمان و هندو به ما کمک کنید.

هر وقت برای دکتر ‌هایمرز مطلبی می‌نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را قید بفرمایید. ایمیل دکتر هایمرز rlhymersjr@sbcglobal.net می‌باشد.


توان شخصیت یک مرد –
بزرگداشت دکتر هایمرز بمناسبت تولد ۷۵ سالگی او

THE STRENGTH OF A MAN’S CHARACTER –
A TRIBUTE TO DR. HYMERS ON HIS 75TH BIRTHDAY
(Farsi)

دکتر س. ل. کیگن
by Dr. C. L. Cagan

خطابه کلیسای باپتیست لس آنجلس
عصر روز یکشنبه، ۱۰ آوریل ۲۰۱۶
A sermon preached at the Baptist Tabernacle of Los Angeles
Lord’s Day Evening, April 10, 2016

"اگر در روز تنگی سستی نمایی، قوّت تو تنگ می‌شود"
(امثال ۲۴:۱۰)

ارزش یک مرد را چطور باید اندازه گرفت؟ در این دنیا پول ملاک سنجش است. ولی عیسی می گوید، "زیرا زندگی واقعی را ثروت فراوان، تشکیل نمی‌دهند‌‌" (لوقا ۱۲:۱۵). این پول نیست – یا عناوین، یا شهرت ها، یا لذتها و خوشی ها – که ارزش حقیقی را نشان می دهد. پس آن چیست؟ متن مورد نظر ما می گوید،

"اگر در روز تنگی سستی نمایی، قوّت تو تنگ می‌شود" (امثال ۲۴:۱۰).

واژه "تنگی" یا سختی به معنی "اوقاتی است که همه چیز برعلیه شماست." "سستی" به معنای "تسلیم شدن" است. متیو پول در تفسیرش از این متن می گوید، "این نشانه ی این است که تو قوت و شهامت مسیحی کمی داری، چرا که با سختی است که توان شخص شناخته می شود." معیار سنجش یک شخص آن کاری است که وقتی همه چیز برعلیه اوست انجام می دهد! کتاب مقدس مطالعاتی ژنو سال ۱۵۹۹ می گوید، "انسان تا در مشکلی نیافتاده، توانایی خود را محک نزده است" (نکته 'ب' بر امثال ۲۴:۱۰).

این است ملاک سنجش واقعی انسان – نه وقتی همه چیز می درخشد ، بلکه وقتی همه چیز تیره و تار است. با این معیار، شبان کلیسای ما دکتر هایمرز یک مسیحی تمام عیار است! زندگی او پر از همین تنگی ها یا سختی ها بوده است. اگرچه احساس ضعف هم کرده، ولی هیچوقت تسلیم نشده. دکتر باب جونز (۱۹۶۸-۱۸۸۳) گفته، "معیار شخصیتتان، آن چیزی است که می تواند شما را متوقف کند." اجازه بدهید یک جور دیگر آنرا بیان کنم. "معیار شخصیتتان، چیزی است که شما را متوقف نمی کند." "اگر چیزی نتواند شما را متوقف کند، شما دارای شخصیت بزرگی هستید." این چیزی است که شبان ما از آن برخوردار است!

امشب تولد ۷۵ سالگی او را جشن می گیریم. بیشتر عمرش پر از تنگی و سختی بود. خیلی چیزها برعلیه او بودند. خیلی از مردم مخالف او بودند. ولی او همیشه کارش را ادامه داده. این کار را با قدرت خودش انجام نداده. آیه زندگی او فیلیپیان ۴:۱۳ است، "من به وسیلۀ مسیح که مرا تقویت می‌کند، به انجام هر کاری قادر هستم‌." امشب شبان کلیسایمان را مورد قدردانی قرار می دهیم – و مسیح را شکر می کنیم!

می خواهم راجع به زندگی دکتر هایمرز از نظر چیزهایی که با آنها روبرو شده را به شما بگویم. زندگی او داستان توانایی و استقامت و پیروزی از طریق مسیح است! عمق سختی ها نشاندهنده عمق توانایی اوست.

حتی زندگی اولیه شبانمان هم پر از سختی بود. او در یک خانه مسیحی بزرگ نشد. در واقع او از یک خانه از هم پاشیده بیرون آمد. وقتی او دو سال داشت پدرش خانه را ترک کرد. مادرش، سیسیلیا، تا دوازده سالگی به او عشق ورزید و از او مراقبت کرد. بعد از آن جابجایی ها شروع شد و او با بستگانش زندگی می کرد. تا قبل از فارغ التحصیلی از دبیرستان به ۲۲ مدرسه مختلف رفت. در مدرسه همیشه یک "تازه وارد" بود – یعنی یک غریبه بود. در زندگی اش یک "یتیم واقعی" بود – بدون داشتن حمایت یا محبت یا مراقبت.

خدا حتی آنموقع هم با او مهربان بود. کتاب مقدس می گوید، "او با همه مهربان است و تمام مخلوقات خود را دوست می‌دارد" (مزامیر ۱۴۵:۹). خدا از فرزندانش مواظبت و نگهداری می کند، حتی قبل از اینکه آنها نجات پیدا کنند. معلم هنر و سخنرانی دکتر هایمرز، به نام ری فیلیپس، استعداد او را برای بازیگری و صحبت کشف کرد. او به شبان ما علاقه نشان داد و خوب به او رسیدگی کرد. جناب فیلیپس با او مهربان و خوب بود. ولی خوشحالم که دکتر هایمرز بعدها دید که تئاتر برای او بیهوده و عبث بود، پس تبدیل شد به واعظ انجیل!

دکتر هایمرز در کلیسا بزرگ نشد. او خانواده معمولی نداشت. اگر اینطور بود، یک شخص معاشرتی و اجتماعی بار می آمد – یعنی برون گرا می شد. ولی تمام آن جابجایی ها و طرد شدنها او را درون گرا کرد – یعنی کسی که به درون نگاه می کند. او بطور جدی به درون خودش نگاه کرد و درباره خدا فکر کرد. شما شاید دکتر هایمرز را بعنوان یک شخص درون گرا نبینید، چون خیلی خوب موعظه می کند و اغلب با مردم در حال گفتگو است. ولی باطناً یک شخص حساس است و از ضعف خودش هم باخبر است. او نه به خودش بلکه به خدا توکل می کند.

در آن زندگی همراه با سختی، خدا محبتش را از طریق چیزی که من آنرا "روزنه های فیض" می خوانم نازل کرد. دو نفر از همسایه های شبانمان، عبارت بودند از دکتر مک گوان و خانمشان. آنها یک روزنه فیض برای او بودند. نسبت به او مهربان بودند. او را برای شام دعوت می کردند. او را به کلیسایشان می بردند و همانجا هم باپتیست شد. خداوند هم با شبان ما وقتی که یک جوان تنها بود مهربان بود.

دکتر هایمرز بعنوان یک نوجوان تصمیم گرفت که مثل بستگانش نباشد. آنها را می دید که مست می کنند و فحاشی و ناسزا می گویند. تصمیم گرفت که به کلیسا برود و مثل یک مسیحی زندگی کند. هنوز بازگشت نکرده بود. مثل ابراهیم بود وقتی که خدا به او گفت، "وطن خود، بستگانت... را ترک کن و به طرف سرزمینی که به تو نشان می‌دهم برو" (پیدایش ۱۲:۱). و

"ایمان باعث شد که وقتی ابراهیم دستور خدا را دایر بر اینکه او باید به سرزمینی برود که قرار بود بعدها مالک آن بشود، شنید، اطاعت کرد و بدون آن که بداند کجا می‌رود حرکت کرد‌" (عبرانیان ۱۱:۸).

ابراهیم نمی دانست که خدا چه نقشه ای برای او دارد. او هنوز بازگشت نکرده بود. ولی "شنید، اطاعت کرد." دکتر هایمرز هم همین کار را انجام داد. او هنوز بازگشت نکرده بود. ولی زندگی اش را تغییر داد. الهیدانان این را "ایمان پیش از ایمان" می خوانند – یعنی به خدا جواب دادن پیش از بازگشت کردن.

کسی شبانمان را برای کلیسا رفتن تشویق یا تمجید نکرد. قوم و خویشش او را مسخره کردند و گفتند، "رابرت مذهبی شده." ولی بخاطر آن مسخره کردنها، شبانمان دعوت خدا را دنبال کرد. متن مورد نظر ما می گوید، "اگر در روز تنگی سستی نمایی، قوّت تو تنگ می‌شود." خدا را شکر که او سستی نکرد. توان او کم نبود چون خدا به او قوت داده بود!

عیسی گفت، "هیچ کس نمی‌تواند نزد من بیاید مگر اینکه پدری که مرا فرستاد او را به طرف من جذب نماید" (یوحنا ۶:۴۴). این چه نوع جذبی است؟ ما معمولاً می گوییم که آن وقتی است که خدا در لحظه ای که شخص به مسیح اعتماد می کند، یا درست پیش از بازگشت کردنش بر روح او قرار می گیرد. ولی جذب کردن خدا می تواند خیلی پیش از آن شروع بشود. وقتی خدا خانواده مک گوان را بکار گرفت تا دکتر هایمرز را به کلیسای باپتیست بیاورد، آن بخشی از این جذب کردن بود.

دکتر هایمرز در سن هفده سالگی شنید که شبانش در آنموقع دکتر میپلز می گوید، "جوانی اینجاست که لازم است خودش را تسلیم رسالت کلیسا بکند." دکتر هایمرز شبانش را تحسین می کرد و می خواست که مثل او بشود. چه کسی این فکر را در او گذاشت؟ این خدا بود. دکتر هایمرز زندگی اش را وقف رسالت کلیسایی کرد. چه کسی او را به آن سمت سوق داد؟ این بخشی از جذب کردن خدا بود. گرچه چند بار اولی که موعظه کرد کارش خیلی بد از آب درآمد ولی ادامه داد. بعدها، تصمیم گرفت که میسیونر بشود و به چین برود. پس به اولین کلیسای باپتیست چینی رفت. آن هم بخشی از کار جذب خدا بود.

در پاییز سال ۱۹۶۱ شبانمان وارد دانشکده بایولا شد. دکتر چارلز وودبریج برای یک هفته در نمازخانه آنجا موعظه کرد. دکتر وودبریج در چین بدنیا آمده بود. او مدرسه الهیات فولر را ترک کرد بخاطر لیبرالیسمی که داشت به آنجا رخنه می کرد. پس به آن دو دلیل، دکتر هایمرز تحت تاثیر این سخنران قرار گرفت و با دقت به او گوش داد. چه کسی ترتیب این کارها را داد؟ این خدا بود! در آن مراسم نمازخانه دکتر هایمرز سرود چارلز وسلی با عنوان "محبتی عجیب! چطور ممکن است که تو ای خدای من، باید برای من بمیری؟" را خواند. او دید که عیسی او را دوست داشت و برای او جان خودش را داده بود. همانطور که دکتر وودبریج موعظه می کرد، در ساعت ۱۰:۳۰ صبح روز ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۶۱، دکتر هایمرز به مسیح ایمان آورد و بازگشت نمود!

به این ترتیب، زندگی مسیحی خودش را شروع کرد. کار آسانی نبود. باید به دانشگاه می رفت. برای او سخت و مشکل بود. اقوام او به دانشگاه نرفته بودند. هیچ مشوق و پولی نداشت. احساس می کرد که نمی تواند آن کار را انجام بدهد. ولی باید به دانشگاه می رفت تا یک میسیونر بشود، پس این کار را انجام داد. خدا آیه زندگی اش را به او داد، "من به وسیلۀ مسیح که مرا تقویت می‌کند، به انجام هر کاری قادر هستم‌" (فیلیپیان۴:۱۳). در قوت مسیح، او کاری را که فکر می کرد نمی توانست انجام بدهد، بعمل آورد! در طول روز بطور تمام وقت کار می کرد و شب هنگام به دانشگاه می رفت – سالهای متمادی، همزمان ساعات زیادی را در کلیسا کار می کرد. او سستی نکرد، گرچه راه طولانی و سخت بود. نه تنها مدرک لیسانسش را گرفت و بعد فوق لیسانس، بلکه به سه مدرک دکترا هم نایل آمد. در مسیح او قوت یافته بود. "اگر در روز تنگی سستی نمایی، قوّت تو تنگ می‌شود" (امثال ۲۴:۱۰). ولی در مسیح، قوت او عظیم بود!

دکتر هایمرز از من خواست تا یک نفر دیگر را هم در اینجا ذکر کنم. او زن میانسالی بود که در محل کار دکتر هایمرز ماشین نویس بود. دکتر هایمرز در طول سالهای طولانی مدرسه شبانه خیلی افسرده شده بود. این زن که نام او گِوِن دِولین بود، هر شب بعد از کار با او صحب می کرد و او را تشویق می کرد. چند باری دکتر هایمرز به من گفت که اگر این زن نبود، او مدرسه را تمام نمی کرد.

بعد از اینکه من این خطابه را موعظه کردم، دکتر هایمرز از من خواست که درباره چهار نفر دیگر هم که به او کمک کردند صحبت کنم. مورفی و لورنا لوم زوج جوانی در کلیسای چینی بودند. وقتی دکتر هایمرز برای اولین بار به آنجا رفت آنها از او مراقبت کردند و مثل برادر کوچکترشان با او برخورد کردند. او را به منزلشان بردند. تقریباً بعد از هر مراسم شامگاهی یکشنبه شب ها او را برای شام بیرون می بردند و دوستان واقعی برای او شده بودند. نفر سومی که دکتر هایمرز از من خواست که به او اشاره کنم آقای یوگین ویلکرسن بود. او یک سفید پوست مسن در کلیسای چینی بود. او منشی کلیسای چینی بود و وظایف زیاد دیگری هم داشت. او به دوست دایمی دکتر هایمرز بدل شد. شبانمان اوقات زیادی را با او صرف کرد و دکتر هایمرز او را هر شنبه شب دیر وقت بعد از اینکه بولتن کلیسا را تایپ می کرد به منزلش می رساند. وقتی از دنیا رفت خانواده اش از دکتر هایمرز خواستند تا مراسم ختم او را در اولین کلیسای باپتیست چینی بعهده بگیرد. دوست دیگری که به دکتر هایمرز کمک کرد یک جوان چینی بنام جکسون لئو بود که دوست صمیمی او شد.

دکتر هایمرز در کلیسای چینی زیر دست شبانش، دکتر تیموتی لین (۲۰۰۹-۱۹۱۱) کار می کرد. دکتر لین یک استاد برجسته کتاب مقدس بود. او مردی روحانی بود که اعتقاد داشت مسیحیت یک شکل ظاهری نیست، بلکه یک حقیقت زنده است. خدا شبان ما را زیر دست دکتر لین قرار داد تا به او یاد بدهد که خودش هم یک مرد قوی باخدا باشد.

آن روزها، روزهای سختی بود. دکتر هایمرز تنها سفید پوست آن کلیسا بود. کارش سنگین بود، جمعه شب و شنبه شب و تمام یکشنبه موعظه می کرد و درس می داد. نظام سخت و دشواری بود. ولی برای کار خیر بود. کتاب مقدس می گوید، "چه نیکوست که در هنگام جوانی صبر و تحمّل را بیاموزیم" (مراثی ارمیا ۳:۲۷). خدا از این سختی ها استفاده کرد تا یک کشیش قدرتمند از او بسازد. این بود مدرسه الهیات واقعی او. خدا از وقتش استفاده کرد تا به او نشان بدهد که رسالت مسیحی واقعی چیه. آن سالها سخت و دشوار بود. دشواری راه، توان شخصیت شبانمان را نشان می دهد. دکتر هایمرز سستی نکرد. راه سختی بود – ولی توان و قوت زیادی کسب شد!

کلیسای چینی یک کلیسای باپتیست جنوب بود. پس دکتر هایمرز به مدرسه الهیات باپتیست جنوب رفت. ولی این مدرسه لیبرال بود و در آنجا اساتید به کتاب مقدس حمله می کردند. خدا به شبانمان یاد داد تا برای دفاع از کتاب مقدس محکم بایستد، حتی اگر مجبور باشد که تنها اینکار را بکند. وقتی احساس تنهایی و غم می کرد، خدا او را تقویت می کرد و دلداری می داد. "من به وسیلۀ مسیح که مرا تقویت می‌کند، به انجام هر کاری قادر هستم" (فیلیپیان ۴:۱۳).

دکتر هایمرز بعنوان یک خادم کلیسا بی باک و ایماندار بود. امروزه بسیاری از واعظین راه ساده را انتخاب می کنند. آنها نه چیزی می گویند و نه کاری انجام می دهند. آنها مثل واعظین اسراییل هستند وقتی که ارمیا گفت،

"حتّی انبیا و کاهنان هم مردم را فریب می‌دهند... آنها می‌گویند: همه چیز خوب و درست است، درحالی که هیچ چیز خوب و درست نیست" (ارمیا ۱۴ ،۶:۱۳).

ولی دکتر هایمرز حقیقت را بیان می کرد حتی وقتی که اینکار آسان نبود. او در مدرسه الهیات باپتیست جنوب در برابر لیبرالیسم ایستاد. کتابی نوشت و آنها را افشا کرد و به تمام کلیساها نوشت و بارها کار آنها را برملا کرد. امروزه آن مدارس محافظه کار شده اند.

او در برابر اعتقاد آنتی نومیانیسم ایستاد – یعنی عقیده به اینکه می توانید مسیحی باشید و یک زندگی گناه آلود هم داشته باشید. اعضای کلیساهای نوین انجیلی بخاطر رقصیدن، کشیدن ماری جوانا، و داشتن روابط جنسی نامشروع یکشنبه ها به کلیسا نمی روند. دکتر هایمرز در آن زمان گفت – و حالا هم می گوید – که کسانی که اینطور زندگی می کنند ابداً مسیحی نیستند!

شبانمان در برابر سقط جنین ایستاد. کار آسانی نبود. دکتر هایمرز مقابل درمانگاه های سقط جنین نشست و خطر کتک خوردن و زندانی شدن را در حالیکه نیروهای امنیتی در آنطرف خیابان صف کشیده بودند تقبل کرد. ولی کلیسای ما باعث شد که دو درمانگاه سقط جنین بسته بشوند. تنگی و سختی عظیم بود، ولی دکتر هایمرز سستی نکرد. چه مرد باخدایی!

هالیوود فیلمی اهانت آمیز بنام "آخرین وسوسه های مسیح" را تولید کرد. درست است که دیگرانی هم بودند که با این فیلم موافق نبودند. ولی فقط دکتر هایمرز علیه آن به سختی جنگید! او مثل کسی بود که سربازان او را "جلو دار" خطاب می کنند، کسی که جلوتر از دیگران راه می رود و خطر آتش دشمن را به تن می خرد. تنگی و سختی عظیم بود ولی دکتر هایمرز سستی نکرد. در ماه اوت سال ۱۹۸۸ در مجله Christianity Today، دکتر باب جونز، رییس دانشگاه باب جونز، گفت، "بنظر من تظاهرات دکتر هایمرز تنها تظاهراتی بودند که اثری از خود بجای گذاشتند!" هالیوود دیگر فیلمی مثل آن را تولید نکرد! سختی و تنگی در مسیر او نشان می دهد که دکتر هایمرز چطور مردی است. رییس جمهور تئودور روزولت گفت،

مردم نه روی کسی که کارش نقد و انتقاد است حساب باز می کنند؛ نه روی کسی که به دیگران می گوید چطور یک انسان قوی در حال ضعف رفتن است و نه کسی که می گوید شخص اهل عمل کجا می توانست کارش را بهتر انجام بدهد. این اعتبار به کسی تعلق دارد که در میدان نبرد است، کسی که صورتش با خاک و عرق و خون پوشیده شده، کسی که با دلاوری می جنگد... کسی که خودش را وقف آرمانی ارزشمند می کند، کسی که در بهترین شرایط پیروزی را دستاوردی عالی در آخر خط می بیند و در بدترین شرایط، اگر شکست بخورد، حداقل در حالی شکست می خورد که جرات کرده امتحان کند، تا جایگاه او هرگز با کسانی نباشد که سرد و بزدل هستند که نه پیروزی را می فهمند و نه شکست را.

دکتر هایمرز مردی است که در میدان نبرد است، کسی که با عرق و خون پیکار می کند – بخاطر نجات دهنده اش!

دکتر هایمرز بعنوان شبان سختی و مشقت را با ایمان تحمل کرد. او دو کلیسا را بنیان نهاد. یکی از آنها همین کلیساست. ولی در طول تقریباً چهل سال نبرد و عقب نشینی همه جا دشمنان و خطر وجود داشتند. همانطور که پولس رسول گفت، "فرصت بزرگی برای خدمت مؤثری به من داده شده است، اگر چه مخالفین زیادی در آنجا وجود دارند‌" (اول قرنتیان ۱۶:۹). چهل سال مشقت، با مخالفین بسیار علیه او. و دوباره به گفته پولس رسول، "با خطر سیل و راهزنان روبرو بودم و از دست یهودیان و غیر یهودیان و دوستان دروغین در شهر و بیابان و دریا با مرگ مواجه شدم‌" (دوم قرنتیان ۱۱:۲۶). دکتر هایمرز همان باری را بدوش کشید که پولس حمل کرد، "برای تمام کلیساها باری است" (دوم قرنتیان ۱۱:۲۸). ولی دکتر هایمرز تسلیم نشد. او خود را ناشایست پنداشت و احساس افسردگی کرد. ولی هیچگاه تسلیم نشد. توان شخصیت او عظیم بود!

بله، روزنه های فیض وجود داشتند. خداوند به دکتر هایمرز یک همسر فوق العاده و دو پسر داد – و یک نوه دختر. بهتر از همه، افراد زیادی بازگشت می کردند. شبانان کمی امروزه وجود دارند که بتوانند مردم را از دنیا بازگردانند. در عوض مردم را از کلیساهای دیگر جمع آوری می کنند. ما از دکتر هایمرز قدردانی و سپاسگزاری می کنیم که جانهای زیادی را از غیر مسیحیان بسوی مسیح صید می کند. درود بر او!

ولی، اینها سالهای نبرد و خیانت ها و شکست ها بودند. دو قدم به جلو و یک قدم به عقب برداشته می شد – و اغلب دو قدم به جلو و حتی سه قدم به عقب. با دکتر هایمرز مثل یک چیز کثیف برخورد می شد و گاهی اوقات اینطور احساس می شد که چنین رفتاری با او انجام می گیرد. ولی او امین بود. او سستی نکرد!

سپس دشمن بزرگی وارد صحنه شد. یک "رهبر سابق" کلیسایمان را ترک کرد و ۴۰۰ نفر از اعضا را با خود برد. کلیسایمان تقریباً این ساختمان را از دست داد. ما تقریباً ورشکست شدیم. یک واعظ مشهور پیشنهاد کرد تا دکتر هایمرز را در کلیسایی نزدیک سن حوزه مستقر کنند. او گفت، "این آخرین فرصت تو برای خارج شدن است." خیلی از شبانان حتما خارج می شدند. ولی با اعضایی که کلیسا را ترک می کردند و مشکلات مالی – دکتر هایمرز در همینجا ماند! بخاطر او و "سی و نه" نفر امینی که وقت و پولشان را وقف کردند، ما امروز کلیسایی برای شما در اینجا داریم!

من آن موقع می دانستم که آزمایش یک مرد به کاری بود که در وقت سختی انجام می دهد. بیست سال بود که همه چیز بد بنظر می رسید. مشکلاتی که شبان ما با آنها مواجه شد توان شخصیت او را نشان می دهد. دشمن قوی بود. ولی توان و قوت او چه عظیم تر بود!

امروز دیگر تفرقه کلیسایی نداریم. ولی نوع دیگری از ناملایمات وجود دارد. چند سال پیش دکتر هایمرز به من گفت که هنوز آزمایشهای زیادی سر راه او وجود دارد. او بیش از ۷۰ سال داشت. من خودم شصت سالگی را گذرانده بودم. ولی نمی فهمیدم. گفتم، "چه شده؟ نمی خواهی که مسیح را در بستر مرگ انکار کنی!" ولی آزمایشات وجود داشتند و در مسیح شبانمان امتحان سن را هم با افتخار و سرافرازی رد کرد.

در ۷۵ سالگی، با سرطان و ضعف ناشی از درمانهای پزشکی بیشتر مردان بازنشسته می شوند. ولی شبانمان بخاطر کلیسایمان و خدا ادامه می دهد! من دیده ام که او چطور در حالیکه به سختی قادر به راه رفتن است و با معده خراب و کم خوابی از شب قبل خودش را به طرف منبر می کشاند و موعظه می کند. ول چطور موعظه می کند؟ مثل یک شیر! خسته ترین موعظه هایش بهتر از هر موعظه ای در جاهای دیگر است که من می شناسم. به این دلیل است که بیش از ۱۴۰ هزار نفر متن خطابه هایش را می خوانند و ویدیوهایش را در ۲۱۷ کشور فقط در ماه گذشته دیدند. به این دلیل است که شبانان در سراسر جهان خطابه های او را در کلیساهایشان موعظه می کنند. او اثبات همان آیه زندگی اش است، "من به وسیلۀ مسیح که مرا تقویت می‌کند، به انجام هر کاری قادر هستم‌" (فیلیپیان ۴:۱۳).

دعا می کنم که از سرطان التیام پیدا کند و سالهای بیشتری را به رسالتش ادامه بدهد. ولی دکتر هایمرز تا ابد زنده نخواهد بود. کتاب مقدس می گوید، "به ما تعلیم بده تا بدانیم که دوران عمر ما چقدر کوتاه است، تا شاید عاقل شویم" (مزامیر ۹۰:۱۲). بیشتر مردم فکر نمی کنند که عمر کوتاه است. بیشتر شبانان هم همینطور. آنها برای وقتی که دیگر نخواهند بود هیچ برنامه ریزی نمی کنند. به این دلیل کلیسایشان دچار تفرقه می شود یا به آرامی ضعیف می شوند و از بین می روند. خدا را شکر که شبان ما برای کلیسایمان فکر می کند! این از ضعف یا ترحم نسبت به خودش نیست که راجع به مرگش در آینده صحبت می کند و شما جوانها را آگاه می کند – بلکه از شجاعت و امین بودنش است! وقتی که جوانهای مسیحی را تشویق می کند که تا آنجا که می توانند در رسالت کلیسا پیش بروند – این عمل نشانه مسئولیت و وظیفه و از روی احترام و محبت است!

امروز شبان ما پا به سن گذاشته و با بیماری و کوتاهی عمر روبروست. مقیاس آدمی در ناملایمات دیده می شود، وقتی همه چیز بر علیه اوست. در دکتر ر. ل. هایمرز ما حقیقتاً یک انسان بزرگ را می بینیم!

او چطور تمام این کارها را انجام داد؟ او چطور موفق شد؟ در مسیح! شبانمان شادمانه می گوید که او "به وسیلۀ مسیح که [او] را تقویت می‌کند، به انجام هر کاری قادر" است. توان و قوت کجاست؟ مسیح، مسیح و باز هم مسیح!

پولس رسول گفت، "از من پیروی کنید همان طور که من از مسیح پیروی می‌کنم‌" (اول قرنتیان ۱۱:۱). به شما می گویم، پیروان شبانمان باشید، همانطور که او پیرو مسیح است. به مسیح اعتماد کنید. او را خدمت کنید تا آنجا که می توانید. به شما می گویم، مسیح، مسیح و باز هم مسیح!

مشب تولد ۷۵ سالگی شبانمان را جشن می گیریم. ما یک تقدیمی محبت برای او مهیا کردیم. ولی چیز مهمتری وجود دارد که می توانید تقدیم کنید. به او کلیسایی عظیم بدهید! به آنچه کلیسایمان می توانست باشد فکر می کنم، یا چی می تواند باشد و به فیض خداوند چه خواهد شد! به او کلیسایی پر از جوانها بدهید! دعا کنید و بشارت بدهید و مردم را محبت کنید تا زمانی که کلیسایی داشته باشیم که خدا می خواهد! به او کلیسایی عظیم بدهید!

حالا از شما سوال می کنم، آیا مسیحِ شبانمان را دارید؟ آیا نجات دهنده او را از آن خودتان کردید؟ آیا به عیسی اعتماد کردید؟ بدون مسیح چیزی جز گناه ندارید. اگر به او اعتماد کنید با خون او آمرزش خواهید داشت. اگر به او اعتماد کنید، از نو برای حیات ابدی مولود می شوید. دعا می کنم که بزودی به مسیح اعتماد پیدا کنید. آمین.


اگر این خطابه شما را برکت داد، دکتر هایمرز می خواهد اینرا از طرف شما بشنود. وقتی برای دکتر هایمرز می نویسید باید به او بگویید که اهل چه کشوری هستید وگرنه او نمی تواند جواب ایمیلتان را بدهد. اگر این خطابه شما را برکت داد، لطفا به دکتر هایمرز ایمیل بفرستید و اینرا به او بگویید. لطفا اینرا هم بگویید که از چه کشوری برای او می نویسید – ایمیل دکتر هایمرز این است (اینجا را کلیک کنید) rlhymersjr@sbcglobal.net. می توانید به هر زبانی برای دکتر هایمرز بنویسید، اما اگر می توانید به زبان انگلیسی بنویسید. اگر می خواهید با پست برای او بنویسید، آدرس او چنین است: P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. می توانید به او به شماره ۰۴۵۲-۳۵۲ (۸۱۸) تلفن کنید.

( پایان موعظه)
شما می توانید موعظه های دکتر هایمرز را هر هفته در اینترنت به این آدرس بخوانید
www.sermonsfortheworld.com
روی "موعظه ها بفارسی" کلیک کنید.

You may email Dr. Hymers in English at rlhymersjr@sbcglobal.net – or you may
write to him at P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. Phone him at (818)352-0452.

آیات خوانده شده پیش از موعظه توسط آقای آبل پرودام: مزامیر محبوب دکتر هایمرز، مزامیر ۱۴-۲۷:۱.
سرود تک نفره پیش از موعظه توسط آقای بنجامین کین کید گریفیت:
      “The Master Hath Come” (by Sarah Doudney, 1841-1926).