Print Sermon

هدف این وبسایت این است که متن رایگان خطابه‌ها و ویدیوی آنها را در سراسر جهان در اختیار شبانان و میسیونرها قرار بدهد، بخصوص برای کشورهای جهان سوم که در آنها فقط چند دانشکده الهیات یا مدرسه دینی ممکن است باشد یا اصلأ وجود نداشته باشد.

متن مکتوب این خطابه‌ها و ویدیوها را هر ماه حدود یک و نیم میلیون رایانه در بیش از ۲۲۱ کشور از آدرس اینترنتی www.sermonsfortheworld.com دریافت می‌کنند. صدها نفر دیگر هم ویدیوی آنها را در یوتیوپ تماشا می‌کنند ولی زود از آن دست می‌کشند و به وبسایتمان مراجعه می‌کنند. یوتیوپ افراد را به وبسایتمان هدایت می‌کند. متن دستنویس خطابه‌ها هر ماه به ۴۳ زبان و به ۱۲۰ هزار رایانه ارائه می‌شود. این خطابه‌ها از حق چاپ برخوردار نیستند، در نتیجه واعظین می‌توانند بدون گرفتن اجازه از آنها استفاده کنند. همچنین صدها ویدیو از موعظه‌های دکتر هایمرز و شاگردانش موجود است. لطفاً اینجا را کلیک کنید تا ببینید که چطور می‌توانید بصورت ماهیانه با مبالغ اهدایی خود در این امر خطیر یعنی گسترش انجیل به تمام جهان حتی ملل مسلمان و هندو به ما کمک کنید.

هر وقت برای دکتر ‌هایمرز مطلبی می‌نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را قید بفرمایید. ایمیل دکتر هایمرز rlhymersjr@sbcglobal.net می‌باشد.

نجات دهنده حیات بخش!

THE LIFE-GIVING SAVIOUR!
(Farsi)

دکتر ر. ل. هایمرز
by Dr. R. L. Hymers, Jr.

موعظه ایراد شده در کلیسای باپتیست لوس آنجلس
صبح روز یکشنبه ۱۹ آوریل ۲۰۱۵
A sermon preached at the Baptist Tabernacle of Los Angeles
Lord’s Day Morning, April 19, 2015

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید" (یوحنا ۵:۴۰).

واژه "حیات" ترجمه واژه یونانی "zōē" است. این حیات خدای پدر و پسر است. همانطور که مسیح گفت،

"همچنان که پدر در خود حیات (zōē) دارد، همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد" (یوحنا ۵:۲۶).

عیسی به جهان آمد تا این حیات را به ما عطا کند که بتوانیم زندگی کنیم. عیسی گفت، "من آمدم تا ایشان حیات (zōē) یابند" (یوحنا ۱۰:۱۰).

عیسی بر روی صلیب مرد تا ما حیات یابیم. عیسی خون گرانبهایش را ریخت تا ما حیات داشته باشیم. و آنهایی که بازگشت کرده اند این "حیات" را دارند. مسیح گفت، "آنکه به پسر ایمان آورده باشد، حیات جاودانی [zōēn aiōnion] دارد" یوحنا ۳:۳۶. دکتر آ. ت. رابرتسون گفته است که کسی که به عیسی ایمان داشته باشد "الآن و اینجا حیات را دارد" (Word Pictures; note on John 3:36).

هنری اسکوگال (۱۶۷۸-۱۶۵۰) تنها ۲۸ سال سن داشت وقتی از دنیا رفت. پس نمی توانست بیشتر از ۲۶ یا ۲۷ ساله بوده باشد وقتی کتاب کوچکش با عنوان حیات خداوند در روح انسان را نوشت (Martino Publishing, 2010 edition).

کتاب حیات خداوند در روح انسان توسط چارلز وسلی به جورج وایت فیلد داده شد. وایت فیلد با خواندن آن کتاب بسوی مسیح بازگشت و ادامه داد تا اینکه یکی از بزرگترین واعظان انجیل در تمام زمانها شد. وقتی وایت فیلد آنرا می خواند گفت، "آه چه بارقه ای از حیات الهی بر جان من رخنه نمود!" او گفت، "عیسی مسیح... خود را به من نشان داد و مرا تولد تازه بخشید." این کتاب نقش عمده ای در اولین و دومین بیداری بزرگ ایفا کرد. جان وسلی آنرا چهارده مرتبه منتشر کرد. در آمریکا ویلیام ستاگتون، شبان اولین کلیسای باپتیست فیلادلفیا آنرا به چاپ رسانید. حتی بنجامین فرانکلین یک نسخه از آن را به منتشر کرد!

در کتاب حیات خداوند در روح انسان، هنری اسکوگال گفته بود ما نباید اشکال ظاهری مذهب را با مسیحیت واقعی اشتباه بگیریم. هنری اسکوگال گفته بود که مسیحیت واقعی "وصلت روح با خداوند است، [شریک شدن] واقعی با طبیعت الهی" (ibid., p. 30). به عبارت دیگر، حیات خداوند در روح انسان! حیات خداوند تنها می تواند زمانی وارد روح ما شود که نزد عیسی بیاییم. ولی مسیح گفت،

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید" (یوحنا ۵:۴۰)

یا آنطور که در ترجمه جدید آمده،

"با اینحال شما نمی خواهید نزد من بیایید تا زندگی جاوید را بدست آورید" (نسخه بین المللی جدید NIV).

مسیح این را به کسانی گفت که به خداوند ایمان داشتند. او این را به کسانی گفت که به هر کلمه کتاب مقدس ایمان داشتند. کسانی که حداقل دو روز هفته را روزه می گرفتند. به کسانی این را گفت که خیلی سعی می کردند پرهیزکار باشند. و همچنین این را به شما می گوید که امروز صبح هنوز بازگشت نکرده اید،

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید" (یوحنا ۵:۴۰)

تنها راه یک مسیحی واقعی شدن این است که حیات خداوند را در روح خود داشته باشید. و تنها راه دریافت آن حیات در روح خود، آمدن نزد عیسی است. با اینحال نجات دهنده گفت، "و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید." من این آیه را به طرق مختلفی مورد استفاده قرار می دهم.

I. اول، چرا نزد عیسی نیامده اید.

"تصمیم گراها" فکر می کنند که هر کس می تواند در هر زمانی نزد عیسی بیاید. تنها کاری که باید بکنند این است که دستهای خود را بلند کنند یا در آخر موعظه "جلو بیایند." تنها کاری که لازم است انجام دهند این است که "دعای شخص گناهکار" را بخوانند. اینها تنها کارهای انسانی است که هر کس می تواند در هر زمانی انجام دهد. اما هیچکدام از این "تصمیمات" روح شما را نجات نخواهد داد. دکتر آیزاک واتس گفته است،

هیچ نوع اشکال ظاهری نمی تواند مرا پاک سازد،
بیماری جذام در عمق وجود قرار دارد.

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید." منظور این است که شما که بازگشت نکرده اید اکنون حیات ندارید. کتاب مقدس می گوید که شما "طبعاً فرزندان غضب" بودید (افسسیان ۲:۳). کتاب مقدس می گوید شما "در خطایا مرده" بودید (افسسیان ۲:۵). کلام خدا می گوید شما "به گناه گرفتار" هستید (رومیان ۳:۹).

"به گناه" – چه سخن وحشتناکی، ولی گفته درستی است. دکتر لوید-جونز گفته که منظورش این است که "تمام نوع بشر طبیعتاً در زیر جرم گناه، قدرت گناه، و آلودگی گناه هستند... ما گناهکار بدنیا آمدیم، 'همه تحت گناه' هستیم. و اصطلاح 'تحت' من فکر می کنم این معنی را به ما می دهد که ما تحت تسلط و اقتدار هستیم، یعنی تمام قلمرویی که به آن تعلق داریم... زیرا ما همه از نسل آدم هستیم، همه تحت گناه بدنیا می آییم... [گناه آدم] بزرگترین فاجعه و رویداد هولناکی است که در جهان بوقوع پیوسته است" (Romans, Chapters 2:1-3:20, The Banner of Truth Trust, 1989, pp. 190-191).

او ادامه می دهد، "اگر این توصیف از خودتان را نپذیرید... دیگر نیازی به بحث در مورد آن وجود ندارد، فقط می شود گفت که شما یک مسیحی نیستید... شما هنوز نسبت به گناه محکوم و متقاعد نشده اید، و یک ایماندار به مسیح نشده اید، اگرچه ممکن است فکر کنید که مسیحی بوده اید. اگر به هر ترتیبی مخالف این باشید، شما خودبخود از این جرگه خودتان را خارج می کنید... یعنی از ایمان مسیحیت. این توصیف بشر در گناه، ساده ترین حقیقت و در عین حال یک حقیقت هولناک است" (ibid., p. 214).

آرتور و. پینک گفته، "گناه ساکن در درون، که اصلاً نمی توان آنرا یک 'ضعف' ساده تلقی نمود، یک بیماری نفرت انگیز است" (Man’s Total Deprivity, Moody Press, 1981). بیماری گناه چنان شما را احاطه کرده که نمی خواهید نزد مسیح بیایید. نزد او نمی آیید چون او را نمی خواهید. چنان برده گناه شده اید که نمی خواهید کاری با مسیح داشته باشید!

ممکن است بگویید، "ولی من به کلیسا می آیم. این نشان نمی دهد که وضع خوبی دارم؟" خیر، این چیزی را نشان نمی دهد! این نشان می دهد که بخاطر یک انگیزه خودخواهانه می آیید. بیایید با آن روبرو شوید. شما اینجا نیستید چون مسیح را می خواهید. شما اینجایید چون می خواهید در میان یک مشت جوان خوشحال و شاداب باشید. شما افراد اینجا را دوست دارید، ولی مسیح را نمی خواهید! حالا از شما می خواهم که با خودتان صادق باشید. آنچه گفتم درست است، اینطور نیست؟ کسی ممکن است بگوید، "بله، درست است. پس من دیگر نمی آیم. من رو راست خواهم بود و دیگر به اینجا نمی آیم." ولی آن کار فقط چیزی را که گفتم حتی بیشتر ثابت می کند! این کار شما حتی بیشتر ثابت می کند که مسیح را نمی خواهید! این کار حتی بیشتر ثابت می کند که شما مقید و در بند گناه هستید – این گناه تسلط کامل بر شما دارد. گناه بر شما چیره شده. همانطور که پولس رسول گفته، شما "تحت گناه" هستید. تعجبی ندارد که بسوی مسیح نیامده اید! تعجبی ندارد که مسیح به شما می گوید، "و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید." شما مسیح را نمی خواهید. شما حیات نمی خواهید. شما گناه را می خواهید. عیسی گفت، "مردم ظلمت را بیشتر از نور دوست داشتند، از آنجا که اعمال ایشان بد است" (یوحنا ۳:۱۹). تا وقتی آنرا در خودتان نپذیرید، هیچ امیدی برای شما نیست. باید از این حقیقت آگاه شوید. باید به خودتان بگویید، "بله، درست است. من ظلمت را بیشتر از نور دوست دارم. من همینطور که هستم را دوست دارم و نمی خواهم عیسی من را نجات دهد. حتی اگر می توانستم عوض بشوم، نمی خواهم که تغییر کنم! همنیطور که هستم را دوست دارم." عجیب نیست که چرا بسوی عیسی نمی آیید! عجیب نیست که مسیح می گوید،

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید" (یوحنا ۵:۴۰).

II. دوم، آنانکه نزد عیسی نمی آیند چه اتفاقی برای آنها می افتد.

خوب یادم می آید که برای من چه اتفاقی افتاد. داشتم زندگینامه ام را می نوشتم چون اخیراً این فکر به مغزم خطور کرده بود که این کار را انجام دهم.

ابتدا فکر کردم که آمدن به کلیسا تنها چیزی است که لازم داشتم. همسایه ی ما من را با بچه هایشان به اولین کلیسای باپتیست هانتیگتون پارک در کلیفرنیا می بردند. من به آمدن به کلیسا ادامه دادم فقط چون بودن با آن مردم با محبت را دوست داشتم. هیچ دلیل دیگری نداشتم. دوست داشتم بیایم. فقط همین.

تعجب می کنم اگر شما به این دلیل نباشد که به کلیسا می آیید. از این تجربه لذت می برید – همین و بس. این حالت می تواند ادامه داشته باشد. اما دیر یا زود این کار کافی نخواهد بود. اگر نزد عیسی نیایید بعد از مدتی دیگر با آن شادی ظاهری که با آمدن به کلیسا پیدا کردید ارضاء نمی شوید. اتفاقی که می افتد این است که صرف آمدن به کلیسا شما را ارضاء نخواهد کرد.

اتفاق بدی در کلیسا روی می دهد. چون هیچ کلیسایی کامل نیست، چیزی خواهید دید یا شنید که شما را آشفته می کند. اول خواستم بگویم، "ممکن است که چیزی ببینید یا بشنوید که شما را آشفته کند." ولی آنرا عوض کردم به "چیزی خواهید دید یا شنید که شما را آشفته می کند." این اتفاق مقرر شده که روی بدهد. همیشه این اتفاق می افتد. کسی روی این سکو با من نیست که با اتفاقی در این کلیسا عمیقاً متاثر نشده باشد. ولی آنها هنوز اینجا هستند. اما دیگران، که همان چیزها را دیدند، میدان را خالی کرده و دیگر نیامدند. آنها در ضرب المثل کارنده چنین توصیف شده اند،

"اینها ریشه ندارند، پس تا مدتی ایمان می دارند و در وقت آزمایش، مرتد می شوند" (لوقا ۸:۱۳).

دکتر ر. س. لنسکی گفته است، "وسوسه به شکل و نوع خاصی مقرر شده که بر ایمانداران واقع شود" (note on Luke 8:13). ولی کسانی که در مسیح ریشه دارند از میدان بدر نمی روند. آنان که در مسیح ریشه ندارند، در زمانی که با برخی سختیها مورد آزمایش قرار می گیرند، میدان را خالی می کنند. چرا آنها کلیسا را ترک می کنند؟ چون آنها "حیات" مسیح را درون روحشان ندارند!

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید" (یوحنا ۵:۴۰)

با این حقیقت ثابت شده که بعد از مدتی کلیسا را ترک کرده اند.

کسانی را می شناسم که از کلیسایی به کلیسای دیگر رفته اند. ولی هرگز راضی نبوده اند. همیشه تقصیری یافته اند. ولی هیچوقت نفهمیدند که تقصیر اصلی درون خود ایشان است. مسیح به آنها می گوید،

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید" (یوحنا ۵:۴۰).

III. سوم، آنها که نزد عیسی می آیند.

آنها که نزد عیسی می آیند کسانی هستند که با فیض خداوند جذب می شوند. بعنوان یک نوجوان، تجربه وحشتناکی از "انشقاق" در کلیسا را با اولین کلیسای باپتیست هانتینگتون پارک داشتم. نمی توانم در این موعظه کوتاه همه آنرا توصیف کنم. کافی است که بگویم وحشتناک بود. مردم یقه همدیگر را گرفته و در مراسم صبح یکشنبه مثل حیوانات با هم می جنگیدند. کتاب سرود به یکدیگر پرت می کردند. چیزهای بسیار ناجور و وحشتناکی که نمی شود در مراسم کلیسایی گفت به هم گفتند. من همه اینها را بعنوان یک نوجوانی که هنوز نجات پیدا نکرده بود دیدم. ولی من اینجا هستم و بیش از پنجاه سال است که برای شما موعظه می کنم. فکر می کنم که همه نوجوانان دیگر اینجا را ترک کردند. چرا من اینجا هستم؟ من حتی از خانواده مسیحی هم نیامده ام. چرا اینجا هستم؟ تنها راهی که می توانم آنرا شرح بدهم، نقل قول از افسسیان ۱:۴ است، "چنانکه ما را پیش از بنیاد عالم در او برگزید." هیچ چیز خوبی در من نبود که من را نجات دهد. این خداوند بود که من را برگزید! همه اش به فیض خداوند بود!

فیض عجیب! چه شیرین است این کلام،
که بیچاره ای مثل من را نجات داد!
زمانی گمراه بودم، اما اکنون یافت شدم،
کور بودم اما اکنون می بینم.

از میان خطرات، سختی ها و بلاهای بسیار،
عبور کرده ام؛
این فیض است که تا اینجا مرا به سلامتی آورده،
و فیض مرا به خانه خواهد برد.
   (“Amazing Grace” by John Newton, 1725-1807).

من پیش از اعتماد به عیسی شروع کردم به دوست داشتن او. دیگران وقتشان را در کلیسا می گذراندند، ولی من یک پسربچه بی خانمان بودم، یک بچه یتیم. اول فکر کردم می توانم خودم را با خوب بودن نجات بدهم. ولی نتوانستم به اندازه کافی خوب باشم. سرانجام، در لحظه ای از زمان، نزد خود عیسی مسیح آمدم – یا بهتر بگویم، او نزد من آمد. مرا نجات داد و تمام گناهانم را با خون گرانبهایش شست و پاک کرد!

دوستی یافته ام، آه چه دوستی!
   پیش از اینکه او را بشناسم مرا دوست داشت؛
مرا با بندهای محبت کشید،
   و مرا به خودش وصل نمود.
و دور قلبم هنوز محکم تنیده
   گره هایی که کس نتواند گشود،
چون من از آن اویم و او مال من،
   تا ابد و الآباد.

دوستی یافته ام، آه چه دوستی!
   خونش ریخت، مرد تا مرا نجات بخشد؛
و نه تنها هدیه ی حیات،
   بلکه جان خودش را هم به من داد؛
نه اینکه من بگویم که مال خودم دارم،
   بلکه آنرا برای آن بخشنده نگه داشتم؛
قلبم، قوتم، حیاتم، همه چیزم
   از آن اوست، و مال او تا ابد.
(“I’ve Found a Friend” by James G. Small, 1817-1888).

تو را دوست دارم، چون اول تو مرا محبت نمودی،
   و عفو مرا بر دار روی جلجتا خریدی؛
تو را دوست دارم برای خارهایی که بر پیشانی گذاشتی؛
   اگر زمانی بوده که دوستت داشته ام، عیسای من، اکنون است.

تو را در زندگی دوست دارم، تو را در مرگ دوست دارم،
   و تو را جلال خواهم داد تا وقتی که اجازه نفس کشیدنم دهی؛
و وقتی که شبنم سرد مرگ بر پیشانی ام نشیند،
   اگر زمانی بوده که دوستت داشته ام، عیسای من، اکنون است.
(“My Jesus, I Love Thee” by William R. Featherstone, 1842-1878).

آه، ای جوانان عزیزم، تمنا می کنم که نجات دهنده من، یعنی عیسی، را محبت نمایید! او خونش را برای شما روی صلیب ریخت تا شما را پاک کرده برای ملکوت آسمان مهیا سازد. نزد عیسی بیایید و او را محبت نمایید و بر او توکل کنید. نزد عیسی بیایید و او به شما حیات جاودانی و خوشی ابدی عطا خواهد کرد! او زنده است! او زنده است! او در آسمان سوم است، و کنار خدای پدر نشسته. او زنده است! نزد او بیایید. به او اعتماد کنید! او شما را محبت می کند!

مدتهاست دوستتان دارد، واقعاً دوستتان دارد،
   آنقدر دوستتان دارد که زبان از بیانش قاصر است؛
مدتهاست دوستتان دارد، واقعاً دوستتان دارد،
   او مرد تا روح شما را از جهنم نجات دهد.
(“He Loves You Still” by Dr. John R. Rice, 1895-1980).

پدر، دعا می کنم که امروز صبح کسی یافت شود تا نزد پسر تو عیسی بیاید و برای ابد نجات یابد. آمین.

( پایان موعظه)
شما می توانید موعظه های دکتر هایمز را هر هفته در اینترنت بخوانید
به آدرس www.realconversion.com مراجعه کنید و روی
Sermon Manuscript کلیک کنید.

You may email Dr. Hymers in English at rlhymersjr@sbcglobal.net – or you may
write to him at P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. Phone him at (818)352-0452.

آیات خوانده شده پیش از موعظه توسط آقای آبل پرودام: یوحنا ۴۰-۵:۳۳.
سرود تک نفره پیش از موعظه توسط آقای بنجامین کین کید گریفیث:
“More Love to Thee” (by Elizabeth P. Prentiss, 1818-1878)     

طرح کلی

نجات دهنده حیات بخش

THE LIFE-GIVING SAVIOUR!

دکتر ر. ل. هایمرز
by Dr. R. L. Hymers, Jr.

"و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید"
(یوحنا ۵:۴۰)

(یوحنا ۵:۲۶؛ ۱۰:۱۰؛ ۳:۳۶)

I.   اول، چرا نزد عیسی نیامده اید، افسسیان ۵ ،۳:۲؛
رومیان ۳:۹؛ یوحنا ۳:۱۹.

II.  دوم، آنانکه نزد عیسی نمی آیند چه اتفاقی برای آنها می افتد،
لوقا ۸:۱۳.

III. سوم، آنها که نزد عیسی می آیند، افسسیان ۱:۴.