Print Sermon

هدف این وبسایت این است که متن رایگان خطابه‌ها و ویدیوی آنها را در سراسر جهان در اختیار شبانان و میسیونرها قرار بدهد، بخصوص برای کشورهای جهان سوم که در آنها فقط چند دانشکده الهیات یا مدرسه دینی ممکن است باشد یا اصلأ وجود نداشته باشد.

متن مکتوب این خطابه‌ها و ویدیوها را هر ماه حدود یک و نیم میلیون رایانه در بیش از ۲۲۱ کشور از آدرس اینترنتی www.sermonsfortheworld.com دریافت می‌کنند. صدها نفر دیگر هم ویدیوی آنها را در یوتیوپ تماشا می‌کنند ولی زود از آن دست می‌کشند و به وبسایتمان مراجعه می‌کنند. یوتیوپ افراد را به وبسایتمان هدایت می‌کند. متن دستنویس خطابه‌ها هر ماه به ۴۳ زبان و به ۱۲۰ هزار رایانه ارائه می‌شود. این خطابه‌ها از حق چاپ برخوردار نیستند، در نتیجه واعظین می‌توانند بدون گرفتن اجازه از آنها استفاده کنند. همچنین صدها ویدیو از موعظه‌های دکتر هایمرز و شاگردانش موجود است. لطفاً اینجا را کلیک کنید تا ببینید که چطور می‌توانید بصورت ماهیانه با مبالغ اهدایی خود در این امر خطیر یعنی گسترش انجیل به تمام جهان حتی ملل مسلمان و هندو به ما کمک کنید.

هر وقت برای دکتر ‌هایمرز مطلبی می‌نویسید، همیشه کشور محل زندگی خودتان را قید بفرمایید. ایمیل دکتر هایمرز rlhymersjr@sbcglobal.net می‌باشد.

عطای غیرقابل توصیف

THE UNSPEAKABLE GIFT
(Farsi)

دکتر ر. ل. هایمرز
by Dr. R. L. Hymers, Jr.

موعظه کلیسای باپتیست لوس آنجلس
عصر روز یکشنبه ۲۵ ژانویه ۲۰۱۵
A sermon preached at the Baptist Tabernacle of Los Angeles
Lord’s Day Evening, January 25, 2015

"خدا را برای عطای ما لاکلام او شکر باد" (دوم قرنتیان ۹:۱۵).

در سال ۱۹۹۴ زمین لرزه ای خانه ی ما را نصف شب به لرزه درآورد. آن اتفاق باعث شد که به ارزش چیزهایی که در منزلمان است فکر کنم. درباره آتش گرفتن خانه کمی فکر کردم. اگر خانه آتش می گرفت چه اتفاقی می افتاد؟ اگر فقط سه یا چهار دقیقه وقت برای فرار داشتم چی؟ چه چیزی با خودم برمی داشتم؟ بعد فکر کردم، با عجله به اتاق خوابمان می رفتم و کشویی را باز می کردم و دسته موی پسرهایم را که از اولین اصلاح سرشان جمع کرده بودم و کفش نوزاد برنزی رنگم را از بالای کمد لباس برمی داشتم. اگر یک دقیقه دیگر وقت داشتم، یک عکس از مادرم و پسرها را هم برمی داشتم. چند ثانیه اضافی اگر داشتم لباس عروسی همسرم را که در جعبه ای مهر و موم شده است پیدا می کردم و یک جفت از قطعات سفالی دوران رکود بزرگ را که بعنوان هدیه به مادرم برای عروسی او در سال ۱۹۳۴ داده شده بود برمی داشتم.

آن چیزها چقدر می ارزند؟ تقریباً هیچ قیمتی ندارند. شاید ۲۵ دلاری برای آن لباس عروسی قدیمی به شما بدهند. از لحاظ ارزش مالی چیزهای دیگر بی ارزش خواهند بود. اما برای من یک دنیا ارزش دارند! باارزش ترین هدایا با قلب و جان ما اجین شدند.

وقتی مادربزرگم از دنیا رفت به من گفتند که روز بعد خانه اش را تخلیه خواهند کرد. با مشکل خودم را به آنجا رساندم. وارد خانه شدم و فقط یک چیز برداشتم – یک گلدان قدیمی که تاک مو در آن کاشته بود. این چیزی بود که مادربزرگم دوست داشت، و آن تنها چیزی بود که برداشتم. وقتی این موعظه را می نوشتم به آن تاک مو روی میز تحریم نگاه کردم. آن گیاه را برای حدود شصت سال هر جایی که رفتم با خودم بردم. دو دلار هم قیمت ندارد اما آن تنها چیزی است که از خانه اش وقتی یک پسربچه ی پانزده ساله بودم برداشتم. ۲ دلار هم نمی ارزد ولی برای من با ارزشترین چیز بود! باارزش ترین هدایا با قلب و جان ما اجین شدند.

وقتی پسر عمویم جانی و خانمش فوت کردند، به خانه اش رانندگی کردم. خانه اش فروخته شده بود و همه چیز قرار بود روز بعد برده بشود. همه چیز روی کف اتاق جلویی روی هم انباشته شده بود. کسی از من پرسید، "چیزی لازم دارید؟" گفتم، "بله، اون تکه تخته سه لا که چند تا اردک روی آن حک شده را می خواهم." آن را گرفتم و با ناراحتی آنجا را ترک کردم. تا امروز روی دیوار اتاق خواب پسرم آویزان است. آن یادآور خانه ای بود که وقتی سیزده ساله بودم آنجا زندگی می کردم. حتی ۲۵ دلار هم نمی ارزد، ولی برای من ارزشمند است! با ارزش ترین هدایا با قلب و جان ما اجین شدند.

وقتی خانه ی مادرم فروخته شد، زنگ زدند و گفتند، "اگر چیزی می خواهید، باید امروز بیایید و بردارید، امروز آخرین روز است." تقریباً ظهر گذشته بود. نمی دانم چرا یک یا دو روز قبل تماس نگرفتند! با عجله رفتم و یک کامیون گرفتم. پیانوی قدیمی اش، یک جفت اردک گچی و دو تا نیم تنه گچی قدیمی را برداشتم – یک نیم تنه از سرخپوست آمریکایی و دیگری از گاوچران اسپانیایی. همه آنها به ۲۰۰ دلار نمی ارزید. ولی نمی توانید آنها را به ۱۰ هزار دلار هم از من بخرید. برای من خیلی با ارزش هستند. بله، با ارزش ترین هدایا با قلب و جان ما اجین شدند.

یک لباس عروسی قدیمی، دو دسته مو، یک تاک موی داخل گلدان، یک جفت تکه سفال قدیمی، یک پیانوی شکسته، دو نیم تنه خراشیده ی رنگ و رو رفته – که برای دنیا یک مشت آشغال به حساب می آیند – ولی برای من از هر نوع بخت و اقبالی بیشتر می ارزند! نمی توانم ازرش و بهای آنها را برایتان توصیف یا تشریح کنم. می بینید، با ارزش ترین هدایا با قلب و جان ما اجین شدند.

در دبیرستان دوستی داشتم به اسم مایک. وقتی من مدرسه را ترک کردم او افسرده شد و خودکشی کرد. رفتم تا مادرش را ببینم. به او گفتم که پسرش دوستم بود. او سعی کرد که ماشین تحریر گران پسرش را به من بدهد، خواست لباس هایش را به من بدهد. بخاطر مرگ تنها فرزندش دچار شک شده بود و خیلی ناراحت بود. اگر ثروتمند بود، مطمئنم که می گفت، "من یک عمارت بزرگ در بورلی هیلز دارم. ۱۰ میلیون دلار در بانک دارم. یک گردنبند الماس بسیار قیمتی دارم. ولی همه را می دهم تا پسرم را برگردانم." می بینید، با ارزش ترین هدایا با قلب و جان ما اجین شدند.

وقتی این متن را که پولس رسول نوشته خواندم، فکر کردم که می دانم منظورش چی است،

"خدا را برای عطای ما لاکلام او شکر باد" (دوم قرنتیان ۹:۱۵).

عبارت یونانی واژه "ما لاکلام" این چنین نوشته می شود anĕkdiēgētōs. معنی آن "یعنی چیزی که نمی شود کاملاً توضیح داد، یعنی اینکه غیرقابل توصیف است" (جیمز استرانگ). یعنی چیزی که "غیرقابل بیان" است (جورج ریکر بری). به هدیه ای اشاره می کند که نمی توانید کاملاً آنرا شرح بدهید، یا توصیف کنید یا با کلمات بیان کنید. آن راجع به خداوند عیسی مسیح صحبت می کند – هدیه محبت خدا به دنیای گناهکار گم شده! این هدیه همان عیسی، پسر خداست! اینجوری به آن فکر کنید.

I. اول، هدیه ی مسیح که خداوند داد زمین را به مکانی خاص بدل ساخت.

وقتی خدا عیسی را فرستاد، دنیای کوچک ما را به یک جای منحصربفرد تبدیل کرد. هیچ جایی در مناطق کشف نشده این جهان پهناور مثل این کره خاکی نیست. زمین کاملاً منحصربفرد است. در میان ستارگان و سیارات بیشمار، هیچ کجا مثل زمین نیست. ولی چرا زمین از سیارات دیگر این منظومه شمسی متفاوت است؟

اگر بگویید، "زمین متفاوت است چون اینجا زندگی وجود دارد،" شخص بی ایمانی خواهد گفت، "نه." او خواهد گفت که دنیاها و سیارات دیگری وجود دارند که حیات در آنجا وجود دارد. نمی توانید با آن بحث کنید. می توانید بگویید که درست نیست ولی نمی توانید آنرا ثابت کنید. شاید حیات در سیارات دیگر وجود داشته باشد. آن چیزی نیست که سیاره ما را متفاوت می کند. در تحلیل نهایی، آنچه سیاره ما را منحصربفرد و مخصوص می کند این حقیقت است که عیسی به اینجا آمد. از دنیای نادیدنی که خدا ساکن است، از یک بعد دیگر، از آسمان سوم، عیسی نازل شد و در میان ما زندگی کرد. کتاب مقدس می گوید،

"لیکن چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد و زیر شریعت متولد" (غلاطیان ۴:۴).

وقتی زمان آن رسید، "خدا پسرش را فرستاد." او عیسی را فرستاد. واژه یونانی آن ĕxapŏstellō (گسیل داشتن، بیرون فرستادن، اعزام کردن) است. عیسی از کجا بیرون فرستاده شد؟ او را از کجا گسیل داشتند؟ او از کجا اعزام شد؟ او از آسمان گسیل شد، فرستاده و اعزام شد! او به رحم یک زن فرستاده شد، یعنی مریم باکره. او از آسمان سوم بیرون فرستاده شد یعنی به این دنیای ما. به این دلیل دنیای ما متفاوت است! به این دلیل دنیای ما منحصربفرد است! عیسی به اینجا آمد، به این سیاره کوچک، به زمین کوچک ما. پسر حاکم بزرگ کائنات، ستارگان و عالم، آن پسر به این سیاره و نه به جای دیگر فرستاده شد! "خدا پسر خود را فرستاد" به این جزیره کوچک، به این سیاره زمین – و نه به جای دیگر! خدا پسر خود را به این زمین فرستاد و به این دلیل سیاره ما از تمام سیارات دیگر در جهان ژرف و بی انتهای خداوند متفاوت است! مسیح به اینجا آمد! و این ما را متفاوت می کند! "خدا پسرش را فرستاد" و او "جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی؛ (و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانه پدر)" (یوحنا ۱:۱۴). ویلیام بوث بنیانگزار سپاه نجات بود، زمانی واقعاً چنین سازمانی بود. نوه او این سرود زیبا را نوشت،

ترک کرد جلالش،
   حکایت همیشه زنده،
خدا ونجات دهنده ام آمد،
   و عیسی بود نامش.
متولد شد در آخوری،
   نسبت به خودش غریبه ای،
مردی از غم ها، اشک ها و عذاب ها.
   (“Down From His Glory” by William E. Booth-Clibborn, 1893-1969;
grandson of William Booth, founder of the Salvation Army).

در عمق اورنج کانتی کالیفرنیا، در شهر یوربا لیندا، خانه سفید کوچکی وجود دارد. فقط دو اتاق کوچک دارد و یک آشپزخانه ناچیز در طبقه اول و یک اتاق خیلی کوچک زیر شیروانی. ولی هزاران نفر از داخل اتاق جلویی و آشپزخانه آن خانه محقر در طی چند سال گذشته عبور کردند. خود من حداقل ۴۰ مرتبه در آن خانه محقر داخل شدم و بازدید کنندگانی را برای دیدن آنجا با خودم بردم. چرا این همه آدم به آنجا می روند؟ چه چیزی آن خانه محقر را به چنین جاذبه ای تبدیل کرده؟ دلیلش بخاطر کسی است که آنجا متولد شده. سی و هفتمین رییس جمهور ایالات متحده در آن اتاق خواب کوچک طبقه اول متولد شد. به این دلیل آن خانه مخصوص است! بخاطر کسی که آنجا متولد شد. وقتی او از دنیا رفت، پنج رییس جمهور زنده به همراه بیش از چهار هزار نفر جلوی آن خانه کوچک نشستند بخاطر کسی که آنجا متولد شده بود در حالیکه بیلی گراهام مراسم ترحیم او را اجرا می کرد. یک رییس جمهور آنجا متولد شده بود. و زمین بعنوان یک مکان منحصربفرد از جاهای دیگر جدا شد، یک جای مخصوص در جهان، چون عیسی مسیح اینجا آمد و متولد شد! در این جا! در این سیاره!

"خدا را برای عطای ما لاکلام او شکر باد" (دوم قرنتیان ۹:۱۵).

II. دوم، هدیه مسیح که خداوند داد زندگی بشر را مقدس ساخت.

بعد از طوفان عظیم، خداوند با نوح سخن گفت،

"هر که خون انسان ریزد، خون وی به دست انسان ریخته شود، زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت" (پیدایش ۹:۶).

انسان به شباهت خدا آفریده شد. انسان مهر خدا را بر خود دارد. بنابراین خود خداوند مجازات مرگ را برای کسانی که جان انسان دیگری را با ارتکاب به قتل می گیرند صادر کرد. حیات انسان تا ابد بواسطه عطای مسیح، پسر خدا، تقدیس شد. و به این دلیل است که ما یک روز یکشنبه در ژانویه هر سال را بعنوان "یکشنبه حق زندگی" درنظر می گیریم. یکشنبه گذشته آن روز را جشن گرفتیم، که چهل و دومین سالگرد واقعه رو علیه وید (Roe v. Wade) بود یعنی وقتی که آن چند مرد با ردای سیاه برتن (قضات) گفتند که اگر زنی بچه اش را بکشد این قانونی است. از آن زمان ۵۷ میلیون بچه با سقط جنین بقتل رسیده اند. خداوند کمکمان کند!

همه آنرا صبح یکشنبه گذشته در موعظه ام گفتم. وقتی آنرا گفتم، یک زن و دخترش از جا پریدند و از کلیسایمان خارج شدند. فکر می کنم به این دلیل است که بیشتر واعظین هیچوقت راجع به سقط جنین صحبت نمی کنند. ولی این یک ننگ است، چون هر زنی که تجربه سقط جنین داشته باید با خون مسیح پاک بشود. ایکاش آن زن جوان مانده بود و درباره محبتی که عیسی نسبت به او دارد می شنید! بدون پاک شدن توسط خون عیسی، وجدان یک زن او را برای بقیه عمرش عذاب خواهد داد. و او تا به ابد با این فکر مسخ خواهد شد. "بچه ام را کشتم! بچه ام را کشتم! ای خدای من، بچه ام را کشتم!" این فکر اینچنین آن زن را تا به ابد رها نخواهد کرد. استاد دنیوی و چپگرای دانشکده تان این را به شما نخواهد گفت! روانپزشک دنیوی بی مغز هم این را به شما نخواهد گفت. اما اگر سقط جنین داشتید قلب و وجدان خودتان برای ابد آنرا خواهد گفت! "ای خداوند! بچه ام را کشتم!" منکران دنیوی خدا راجع به "حق انتخاب" یک زن صحبت می کنند. ولی هرگز به یک دختر راجع به کابوسهای تمام نشدنی که تا آخر عمر همراهش خواهد بود به او نمی گویند! چرا؟ زندگی انسان مقدس است، به این دلیل! انسان به شبیه خدا آفریده شد، به این دلیل!

یک روز فهمیدم که بند دوم آن آهنگ دلپذیر "محبت خدا" را یک دیوانه بیچاره در بند مجنونین نوشته بود. وقتی این زندانی از دنیا رفت، این عبارات را روی دیوار سلولش پیدا کردند،

وقتی زمان کهنه بگذرد، و تاج و تخت های دنیوی فرو ریزند،
   وقتی مردمی که اینجا ازخواندن دعا امتناع ورزیدند، سنگها و تپه ها و کوهها را صدا کنند،
محبت خدا مطمیناً، هنوز تداوم خواهد داشت، بی قیاس و پرتوان؛
   فیض نجات دهنده نسل آدم – سرود مقدسین و فرشتگان.
ای محبت خداوند، چه غنی و منزه! چه بی قیاس و پرتوان!
   تا به ابد ادامه خواهد داشت، سرود مقدسین و فرشتگان.
(“The Love of God” by Frederick M. Lehman, 1868-1953;
second stanza anonymous).

هدیه خدا در مسیح عیسی تا ابد حیات انسان را تقدیس و مطهر کرده، حتی زندگی آن بیچاره ای که در سلول بند مجنونین از دنیا رفت. بعنوان یک انسان در نظر خداوند او با ارزش بود. خدا او را دوست داشت و عیسی را فرستاد تا برای او بمیرد و جان او را نجات دهد! "خدا را برای عطای ما لاکلام او شکر باد" (دوم قرنتیان ۹:۱۵).

III. سوم، هدیه مسیح که خداوند داد بخشش گناهان ما و نجات جانهای ما را میسر ساخت.

دوباره به این متن عظیم کتاب مقدس که جناب پرودام پیش از موعظه برای ما خواند گوش بدهید،

"زیرا هنگامی که ما هنوز ضعیف بودیم، در زمان معین، مسیح برای بی دینان وفات یافت. زیرا بعید است که برای شخص عادل کسی بمیرد، هرچند در راه مرد نیکو ممکن است کسی نیز جرات کند که بمیرد. لکن خدا محبت خود را در ما ثابت می کند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهگار بودیم، مسیح در راه ما مرد. پس چقدر بیشتر الان که به خون او عادل شمرده شدیم، بوسیله او از غضب نجات خواهیم یافت" (رومیان ۹-۵:۶).

وقتی عیسی بر روی صلیب مرد، جریمه کامل گناهان ما را پرداخت. "هنگامی که ما هنوز ضعیف بودیم، در زمان معین، مسیح برای بی دینان وفات یافت" (رومیان ۵:۶). ما قوت و نیرویی برای خشنودی خدا و نجات خودمان نداشتیم. ما همه بی دین بودیم. ولی "مسیح برای بی دینان وفات یافت." این است هدیه غیرقابل توصیف (ما لاکلام) خدا!

ما همه گناهکار بودیم. ولی "هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد" (رومیان ۵:۸). این است هدیه غیرقابل توصیف خدا!

"پس چقدر بیشتر الان که به خون او عادل شمرده شدیم، بوسیله او از غضب نجات خواهیم یافت" (رومیان ۵:۹). مرگ او بجای ما – این است هدیه غیرقابل توصیف خدا! عادل شمرده شدن و پاک شدن از تمام گناهانمان با خون او – این است هدیه غیرقابل توصیف خدا!

و تنها چیزی که خداوند از ما می خواهد این است که از گناهان خود دست برداریم و به پسر او یعنی عیسای خداوند ایمان آوریم. در لحظه ای که به عیسی ایمان بیاورید نجات خواهید یافت! این است هدیه غیرقابل توصیف خداوند به هر کس که به عیسی ایمان آورد!

نجات یافتم! نجات یافتم! گناهانم همه بخشوده شد، تقصیراتم همه پاک شد!
نجات یافتم! نجات یافتم! با خون آن مصلوب شده نجات یافتم!
   (“Saved by the Blood” by S. J. Hendeson, 19th century).

چون عیسی خونش ریخت، برکتی عظیم برای بخشش،
غوطه ور شو اکنون در سیل سرخ فامی که سفید می شوید همچون برف.
فقط ایمان بیاور، فقط ایمان بیاور، حالا فقط ایمان بیاور؛
تو را نجات می دهد، تو را نجات می دهد، او تو را حالا نجات می دهد.
   (“Only Trust Him” by John H. Stockton, 1813-1877).

معنای "ایمان" آوردن به عیسی چیست؟ به این معنی است که خودتان را به دستان او بسپارید، همانطور که خودتان را به دست یک طبیب خوب می سپارید. وقتی هفت سال داشتم، دکتر پرات به مادرم گفت که باید لوزه هایم را دربیاورند. وقتی مادرم گفت که من را "بیهوش می کنند" خیلی ترسیدم. از "بیهوشی" می ترسیدم. خب فقط هفت سال داشتم. وقتی به بیمارستان رسیدیم، قلبم به شدت می تپید و می لرزیدم. نمی دانستم وقتی من را "بیهوش می کنند" چه اتفاقی برایم می افتاد. یک پرستار گنده با ظاهری ترسناک و سفید پوش آمد و من را آماده کرد. آنقدر ترسیده بودم که تقریباً پریدم و فرار کردم! ولی بعد دکتر پرات آمد. تمام عمر کودکی ام او را می شناختم. من را بدنیا آورده بود و از آن زمان به بعد پزشک من شده بود. مرد مسن خوشرویی بود. خیلی او را دوست داشتم. و به او اعتماد داشتم. او گفت، "نگران نباش رابرت. در عرض چند دقیقه تمام می شود." چون به دکتر پرات اعتماد داشتم تپش قلبم کم شد. در یک لحظه "بیهوش شدم." در لحظه ای بعد بیدار شدم و صورت خندان به لب او را دیدم. دکتر پرات گفت "تمام شد رابرت. خیلی زود می توانی به خانه ات برگردی." من به آن دکتر مسن خوب اعتماد کردم. این کاری است که می خواهم با عیسی انجام بدهید.

فقط ایمان بیاور، فقط ایمان بیاور، حالا فقط ایمان بیاور؛
تو را نجات می دهد، تو را نجات می دهد، او تو را حالا نجات می دهد.

دکتر چان، لطفاً ما را در دعا رهبری کنید. آمین.

( پایان موعظه)
شما می توانید موعظه های دکتر هایمز را هر هفته در اینترنت بخوانید
به آدرس www.realconversion.com مراجعه کنید و روی
Sermon Manuscript کلیک کنید.

You may email Dr. Hymers in English at rlhymersjr@sbcglobal.net – or you may
write to him at P.O. Box 15308, Los Angeles, CA 90015. Phone him at (818)352-0452.

آیات خوانده شده پیش از موعظه توسط آقای آبل پرودام: رومیان ۹-۵:۶.
سرود تک نفره پیش از موعظه توسط آقای بنجامین کین کید گریفین:
“The Love of God” (by Frederick M. Lehman, 1868-1953).

لُبِ لُباب

عطای غیرقابل توصیف

THE UNSPEAKABLE GIFT

دکتر ر. ل. هایمرز
by Dr. R. L. Hymers, Jr.

"خدا را برای عطای ما لاکلام او شکر باد" (دوم قرنتیان ۹:۱۵)

I.    اول، هدیه ی مسیح که خداوند داد زمین را به مکانی خاص بدل ساخت، غلاطیان ۴:۴؛ یوحنا ۱:۱۴.

II.   دوم، هدیه مسیح که خداوند داد زندگی بشر را مقدس ساخت، پیدایش ۹:۶.

III.  سوم، هدیه مسیح که خداوند داد بخشش گناهان ما و نجات جانهای ما را میسر ساخت، رومیان ۹-۵:۶.